دگرپذیری را می‎توان در رتبه‎ی میانی«تحمّل» و «دگردوستی» قرار داد. در ارتباط سنجیده با دیگران، نخستین گام، تحمّل است، گام و مرحله‎ی بعدی پذیرش است و مرتبه‎ی سوّم دوست داشتن. هر کدام از این سه مرحله نشانه‎ها و لوازم خود را دارند.

تحمّل، یعنی اینکه با هم کنار بیاییم و هر طور شده «هم‎زیستی» کنیم اگر چه این کنار آمدن تکلّف‎آمیز باشد.

تعبیر قرآنی تحمّل، «صبر» است. در موارد متعدّدی اشاره شده است که در برابر دیگران باید رفتار صبورانه داشت:

«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّه. واصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا. واصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُوالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»

خميرمايه‎ی تحمّل همدیگر، صبر است. ما باید در برابر هم صبور باشیم. با همدیگر بسازیم. ممکن است دیگران ما را نادیده بگیرند و شاهد انواع جفاها باشیم. امّا  در تعامل با انسان‎ها، صبر و تحمّل، یک فریضه است. برای اینکه متّصف به صبر و تحمّل شویم، باید با دیگران تعامل بشری داشته باشیم. منظور از تعامل بشری آن است که انتظارات عجیب و غریب مافوق بشری از دیگران نداشته باشیم. بپذیریم که خودمان نیز ضعف‎های مشابه داریم و چه بسا اگر در موقعیّت دیگران بودیم، همان ضعف را می‎داشتیم. امّا نباید در این مرحله تحمّل و صبر توقّف کنیم. لازم است از این مرحله ارتقا پیدا کنیم. رسالت تربیت این است که سطح روابط انسان‎ها را از تحمّل به مراحل بالاتر ارتقا دهد.

مرتبه‌ی بالاتر، پذیرش همدیگر است. در مرحله‌ی پذیرش ما این امکان را می‎یابیم که با هم گفت‌وگو کنیم بدون آنکه گرفتار دعوا شویم. چرا که هر جا دعوا شد، عقل تعطیل می‎شود.

نقطه‌ی عزیمت دگرپذیری، باور به کرامت انسانی است. اینکه انسان‎ها فارغ از کیش و مرام و نژادشان، کرامتی خداداد و ذاتی دارند: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»(اسراء: ۷۰) «و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم.»

تفاوت پذیرش همدیگر با تحمّل یکدیگر این است که شما در تحمّل، گیروگرفت درونی دارید. راحت نیستید. هم‎نشینی با مخالف برایتان دشوار است. در واقع، در این مرحله ما از سرِ «تکلّف» با هم زندگی می‎کنیم و گفته‎اند «شَرُ الإخوَانِ مَن تُكُلِّفَ لَهُ».  یعنی هم‎نشینی توأم با تکلف، نشانه‌ی خوبی نیست. در پذیرش یکدیگر، ما از هم‎نشینی و گفت‌وگوی با هم استقبال می‎کنیم.

در پذیرش، شما از گوش دادن به دیگری استقبال می‎کنید. در قرآن آمده است که پیامبر «أُذُنُ خَيْر»  بود؛ یعنی به خوبی می‎شنید و گوش می‎داد. نقطه‎ی مقابل اذن خیر، «اُذُن شرّ» است. یعنی گوش بدهی برای اینکه بعدها از شنیده‎هایت برای حمله به دیگری استفاده کنی.

البتّه مقدّمه‎ی پذیرش همدیگر، صبوری و تحمّل است.

در پذیرش همدیگر، شما بر اساس قاعده‎ی «احسان» عمل می‎کنید. احسان فراتر از عدل است. عدل، تساوی داده با بازده است؛ امّا احسان رتبه‎ای فراتر است: بده و نستان، یا بستان و بیشتر بده.

اینجاست که زیبایی اتّفاق می‎افتد و «حُسن» پیدا می‎شود. زیبایی و حُسن از این شیوه‎ی تعامل، متولّد می‎شود. در قرآن آمده است: «وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا»(نساء: ۸۶)؛ «و چون به شما درود گفته شد شما به (صورتی) بهتر از آن درود گویید یا همان را ( در پاسخ) برگردانید.»

آنجا که صرفاً به پاسخی برابر اکتفا می‎کنیم، عدالت کرده‎ایم، امّا وقتی پاسخ زیباتر می‎دهیم، اهل احسان هستیم.

لازمه‌ی پذیرش یکدیگر این است که بر مشترکات تأکید کنیم. همان قاعده‎ی طلایی دعوت اسلامی که «نتعاون فیما اتّفقنا علیه و یعذر بعضنا بعضاً فیما اختلفنا فیه» یعنی در مشترکات با هم تعاون می‎کنیم و در موارد اختلاف یکدیگر را معذور می‎دانیم.

البتّه دگرپذیری باید با دیگر ارزش‎های ما همراه باشد. دگرپذیری تا آنجا رواست که ارزش‎هایی چون صداقت و امانت، خدشه‎دار نشوند و لطمه نبینند. نباید ارزش‎های مسلمان را قربانی مصلحت‎اندیشی‎ها بکنیم.

پذیرش دیگری البتّه به این معنا نیست که لزوماً ارزش‎های دیگری مثل من باشد، بلکه این است که این پذیرش نباید به قیمت عدول از دیگر ارزش‎هایمان باشد.

امّا مرحله‌ی متعالی، «دگر دوستی» است. اینکه ما قلباً خیر‎خواه و دوست‎دار همدیگر باشیم.

در قرآن آمده‎است: «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ»(احزاب‎: ۶)؛ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و ‎نزدیک‎تر) است و همسرانش مادران ایشانند.»

یعنی پیامبر از خودِ مؤمنان  هم آنان را بیشتر دوست دارد. این معنا را با توجّه به این آیه می‎شود دانست: «لقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»(توبه: ۱۲۸)؛ «قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به ( هدایت) شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.»

همسران او هم، مادران مؤمنان هستند و روشن است که رابطه‌ی مادرانه، مبتنی بر محبّت است.

قرآن می‎گوید: «وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»(انفال: ۶۳)؛ «و میان دل‎هایشان الفت انداخت که اگر آنچه در روی زمین است همه را خرج می‎کردی نمی‎توانستی میان دل‎هایشان الفت برقرار کنی ولی خدا بود که میان آنان الفت انداخت چرا که او توانای حکیم است.»

اینکه پیامبر توانست الفت را ایجاد کند به جهت محبّت بود. یعنی شما به روش‎های عادّی نمی‎توانستید الفت قلبی ایجاد کنید. سِرّ و خمیرمایه‎ی این الفت‎بخشی صداقت و امانت است. صداقت و امانت ترکیبی است که معجزه می‎کند و این آمیزه در شخصیت پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- وجود داشت.

راه الفت و همگرایی اجتماعی، محبّت است و محبت از صداقت و امانت ناشی می‎شود.

هرگونه اصلاح و تغییر مثبت از رهگذر محبّت و مودّت حاصل می‎شود.

قرآن می‎گوید ما تنها در دو موقعیّت، مجاز به خشونت هستیم:

یکی در مقام اجرای حدود به تعبیر امروزین، اجرای مُرّ قانون: «اَلزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ»(نور:۲)؛ «به هر زن زناکار و مرد زناکاری صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید در(کار) دین خدا نسبت به آن دو دلسوزی نکنید.»

و دیگری در معرکه و گرماگرم جنگ که شما برای دفاع از خود ناگزیر از شدّت عمل هستید:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قَاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً»(توبه: ۱۲۳)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‎اید با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید و آنان باید در شما خشونت بیابند و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است.»

بنابراین اصل در روابط ما محبّت و مودّت است و خشونت و شدّت تنها در این دو موقعیّت تجویز شده است.

این مودّت و رحمت باید از کانون خانواده آغاز شود:

«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»(روم:۲۱)؛ «و از نشانه‎های او اینکه از(نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد.»

آنچه مطلوب است این است که روابط زوجین مبتنی بر مودّت و رحمت باشد و نه تحمّل و پذیرش.

البتّه مودّت فراتر از محبّت است. محبت عمدتاً عاطفه و احساس است و مودّت نوعی سلوک کریمانه است. این دو مکمّل همند.

مودّت آنجاست که من در ارتباط با دیگری به دنبال مچ‎گیری نباشم و اگر خطا و ضعفی در دیگری مشاهده کردم، کریمانه اغماض کنم و یا در صورت توان، مسؤولانه اصلاح کنم. لازمه‎ی مودّت این است که من با خطاهای دیگران بزرگوارانه روبرو شوم:

«وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(فرقان: ۷۲)؛ «و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری می‎گذرند.»

تحمّل، پذیرش و دگردوستی، تمرین و مشق می‎خواهد و ما نیازمند ممارست فراوانیم. آنچه کم داریم حاکم کردن زبان نوازش در میان همدیگر است.